هشدار: این مقاله حاوی جزئیاتی در مورد سوء استفاده جنسی از کودکان است.
به سختی هفته ای می گذرد که خبری از قربانی تجاوز جنسی نداشته باشم.
صدها ایمیل از سراسر کانادا و فراتر از آن – تا نیوزلند – به صندوق ورودی من رسید.
آنها گزارشهای من را خواندهاند یا پادکستهای من را شنیدهاند که در مورد سوءاستفادههای سریالی تحقیق میکنند و میخواهند داستان نامرتبط خودشان را درباره اتفاقاتی که در دوران کودکی برایشان رخ داده به اشتراک بگذارند.
“تو اولین کسی هستی که به او گفتم” احساسی بیش از آن است که عده کمی نوشته باشند.
گاهی در چند جمله، گاهی در صفحات متعدد، جزئیات صمیمی و دلخراشی را در مورد اتفاقاتی که در کلیسا، مدرسه، ماشینها، سفرهای کمپینگ، بعد از تمرین گروه برایشان رخ داده است، فاش میکنند.
بیشتر آنها از من نمی خواهند که داستانشان را گزارش کنم. آنها فقط می خواهند کسی بداند.
من همیشه می نویسم چون به آنها اعتماد دارم.
غم انگیز است که آنها احساس می کنند هیچ کس دیگری برای گفتن ندارند، هیچ کسی نزدیک به آنها نیست که گوش کند، حمایت کند یا بتوان به او اعتماد کرد. یا شاید گفتن به یک غریبه ساده تر باشد.
خواندن روایت آندریا رابین اسکینر در مورد آزار جنسی در تورنتو استار – و اتفاقی که پس از گفتن مادرش برای او افتاد – هیچ کدام از اینها مرا شوکه نکرد.
مادر اسکینر نویسنده کانادایی و برنده جایزه نوبل آلیس مونرو است.
در جوانی، اسکینر به مونرو در مورد آزاری که توسط ناپدریاش متحمل شده بود، میگوید، از زمانی که او فقط یک کودک نه ساله بود.
مونرو حمایت از شوهرش را انتخاب کرد و نماد ادبی دخترش را سرزنش کرد.
واکنش مادران
این پاسخ متداول و مستند اغلب و بیشتر زمانی رخ می دهد که قربانی یک دختر یا زن باشد.
بورلی چالمرز در مصاحبه ای به من گفت: «سرزنش کردن دختر آسانتر است.
چالمرز مدتهاست در مورد کودک آزاری در سراسر جهان مطالعه و نوشته است. این آخرین کتاب اوست سوء استفاده جنسی از کودکان: قدرت، سود و انحراف.
او توضیح داد: «دختران اغلب به عنوان مدبر در نظر گرفته می شوند، زیرا این همان چیزی است که ما انتظار داریم. “شما به عقب نبردید. شما با او موافق بودید. برای بیشتر برگشت. اشتباه توست.”
چالمرز خاطرنشان کرد که دختر مونرو دو بار مورد آزار و اذیت قرار گرفت – ابتدا توسط ناپدری و سپس توسط مادرش، چه در کودکی و چه در طول زندگیاش.
به دلایل احتمالی، مادری که از این بدرفتاری باخبر میشود، اغلب به شریک زندگیاش وفادار میماند و به ضرر فرزندش میماند.»
اما حتی زمانی که مرتکب یکی از اقوام یا دوستانشان نباشد، دختران اغلب توسط مادرشان سرزنش می شوند.
شواهد و اعترافات از داستان های بیش از ده ها زن که گفته اند مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند از معلمی در منطقه تورنتو بزرگ در دهه های 1970 و 1980 در پادکست من، معلم ممنوعه.
و با این حال برخی از زنان گفتند که مادرانشان حمایت نمی کنند.
“به مامانم گفتم و او دو ماه پیش گفت چرا این اتفاق برای شما و هیچ یک از دوستانتان افتاده است؟” چرا مشروب می خورد؟ و اگر او با شما معاشقه میکرد، چرا به اندازه کافی قوی نبودید؟» یکی از زنانی که گزارش داده بود در 17 سالگی توسط معلمش مورد تجاوز قرار گرفته است، میگوید.
کنار مردت بایست
تحقیقات من مواردی از سوء استفاده کنندگان را نشان می دهد که کاریزماتیک، مورد اعتماد و مورد احترام هستند: کشیشان، مربیان، مربیان، معلمان، رهبران پیشاهنگی، دوستان خانوادگی.
و قلدرها می توانند استراتژیک باشند. آنها محبت و اعتماد همکاران و والدین را به دست می آورند، سپس از آن به نفع خود استفاده می کنند.
نونی کلاسن، مدیر آموزش و خدمات حمایتی در مرکز کانادایی حمایت از کودکان، گفت: “آنها ابتدا با بزرگسالان شروع می کنند تا محیطی را برای آنها آماده کنند تا بتوانند این کار را انجام دهند و بتوانند به دسترسی مورد نیاز خود دست یابند.”
او افزود: “این افرادی که در نهایت کودکان را قربانی می کنند نه تنها از کودکان بلکه از بزرگسالان نیز مراقبت می کنند.”
این بزرگسالان حمایت شده از آزارگر، نه از کودک، برای حقیقت اطاعت می کنند. گاهی حتی با وجود حقایقی که پیش روی آنهاست، مانند فهرستی از قربانیان متعدد در یک کیفرخواست کیفری، آن حکم قطعی می ماند.
من همسرانی را دیده ام که هنگام خروج متجاوزان از دادگاه دست در دست یکدیگر گرفته اند. خندان، دست در دست هم، در پست های رسانه های اجتماعی پس از تشکیل پرونده قضایی و تشکیل پرونده کیفری.
مورد آزار و اذیت طرفداران متهم قرار گرفتم. از طرف وکیل زن اخطاری دریافت کردم که از من خواسته بود در مورد شوهرش ننویسم.
مونرو تنها زنی نبود که کنار مردش بایستد.
خیلی وقت پیش اتفاق افتاد حالا چرا برو بیرون؟
سالها طول کشید تا بسیاری از مردان و زنانی که با آنها مصاحبه کردم دست از سرزنش خود بردارند و شرم و گناه خود را روی فرد آزارگر متمرکز کنند.
این به معنای مخفی نگه داشتن درد ناشی از آنچه برای آنها اتفاق افتاده بود برای مدت بسیار طولانی بود.
«فکر میکنم این کاملاً قهرمانانه است که مردم سالها بعد جلو بیایند، و برایم مهم نیست که ۲۰ سال، ۴۰ سال، ۵۰ سال طول بکشد تا آنچه را که اتفاق افتاده گزارش کنم. چالمرز به من گفت: باور کردن و برخورد با احترام و حساسیت بسیار سخت است زیرا ما به عنوان یک جامعه هنوز این اجازه را نمی دهیم.
اما برای بازماندگان، به نظر می رسد زمان نگذشته است. آنها هنوز هم درد، خجالت و تحقیر را احساس می کنند.
دو تابستان پیش با پنج زن که تازه ملاقات کرده بودند در اتاقی نشستم. چیزی که آنها را به هم پیوند می داد معلمی بود که آنها را آزار می داد. برخی گفتند به آنها تجاوز شده است. دیگران مورد آزار، نوازش، بوسیدن قرار گرفتند.
چیزی که من را متعجب کرد، تمایل هر زن به کماهمیت جلوه دادن اتفاقاتی بود که برایشان اتفاق میافتد، برخلاف تجربیات زنان دیگر در اتاق، گویی دردشان کمتر است.
آنها مجبور بودند احساسات خود را سرکوب کنند و حقایق را پنهان کنند زیرا هیچ یک از بزرگسالان مهم زندگی آنها در دوران کودکی ادعاهای آنها را تأیید نکرده بودند.
دههها پس از سوء استفاده، این مکانیسم مقابلهای همچنان به کار خود ادامه میدهد و باعث میشود که قربانیان همچنان به این احتمال فکر کنند که حمله آنها به آن بدی که میتوانست نبوده است.
اما تاثیر واقعی است و آسیب دائمی است.
یکی از بازماندگان 35 سال پس از اینکه گفت به او تجاوز شده است، به گروه زنان گفت: “هنوز وقتی در مورد آن صحبت می کنم، در نگاه کردن به چشمان مردم مشکل دارم.”
“شما احساس شرم می کنید. درک میکنم. فقط کاش نمی کردی.» یکی دیگر از بازماندگان پاسخ داد.
“امروز نمی توانست اتفاق بیفتد”
جنایت در مدارس شبانه روزی، رسوایی در پیشاهنگان کانادا، آزار روحانیون در کلیسای کاتولیک، و استثمار جنسی سریالی توسط معلمان مدرسه اکنون به خوبی مستند شده است.
آنچه در خانههای پشت درهای بسته اتفاق میافتد اغلب موذیانهتر، بستهتر است، قربانیان را بیصدا میگذارد، از ترس طرد شدن توسط کل خانواده یا جامعه، تمایلی به صحبت کردن ندارند.
اتهامات هنوز مخفی هستند، زیرا متهم “مرد خوبی” است که “منظور چیزی نداشت.”
به بچه ها می گویند: «ما نمی خواهیم زندگی کسی را خراب کنیم.
چیزی که ممکن است خیلی ها را شگفت زده کند این است اینها فقط داستان های گذشته نیستند. هر ساله در دادگاه های سراسر کشور، والدین، سرپرستان و بستگان کودکان با اتهامات سوء استفاده جنسی روبرو می شوند.
هر اداره پلیس می داند که این جنایات کمتر گزارش شده است. چندین نیرو شروع به تأکید بر این نکته کرده اند که در رسانه ها در مورد چنین دستگیری هایی منتشر می کنند.
وقتی پرونده به دادگاه می رود، قانون به دلیل موجهی به کسی اجازه نمی دهد بچه ها را شناسایی کند. اما زمانی که قربانی پسر، دختر، خواهرزاده، خواهر یا برادر متجاوز باشد، حتی ذکر رابطه خانوادگی می تواند ممنوعیت انتشار را نقض کند.
اغلب مردم فقط زمانی یاد می گیرند که خود بچه ها تصمیم بگیرند که صحبت کنند. این به این معنی است که به دادگاه بازگردید و گاهی اوقات برای برداشتن ممنوعیت نام خود به شدت تلاش کنید.
در مورد آندرهآ رابین اسکینر، جزییات توافق ناپدریاش و محکومیت ناشایست تجاوز تنها به این دلیل آشکار شد که او داستان خودش را مطرح کرد.
چرا این داستان ها باید گفته شود
چالمرز گفت: «موضوع سوء استفاده جنسی از کودکان هنوز به طور قابل توجهی تابو است و تعداد کمی از آنها تصمیم گرفته اند… درباره آن بنویسند. مانند آلیس مونرو، ما همچنان این جنبه شرم آور زندگی را پنهان می کنیم و با این کار، ما نیز مانند آلیس مونرو به خیانت به فرزندان خود ادامه می دهیم.
خبرنگاران تحقیقی یا پلیس نمی توانند در مورد هر مورد تجاوز جنسی تحقیق کنند. خیلی زیاد هستند.
و کارشناسان موافقند که وظیفه صدا زدن بزرگسالان نباید بر عهده کودکان باشد. اما وقتی آنها این کار را انجام می دهند، مهم است که گوش کنید.
با وجود جنبش #MeToo و آگاهی روزافزون از این مسائل، بازماندگان می گویند پلیس هنوز به طور معمول شکایات را نادیده می گیرد.
دلایل از “بی اساس” تا “شواهد ناکافی برای ادامه کار” و همچنین “احتمال ناکافی محکومیت” و “فقدان قانون قابل اجرا” متغیر بود.
اما همانطور که از طریق دو تحقیق گسترده پادکست و بسیاری موارد دیگر از گزارش در طول سالها آموختهام، عمل گوش دادن واقعی با همدلی آغاز میشود، نه شک.
من اغلب از بازماندگان می پرسم که چرا به من این امتیاز را می دهند که داستانشان را بگویم. پیتر همر که بود در دهه 1980 توسط معلم موسیقی خود در اتاوا مورد آزار جنسی قرار گرفتبهترین پاسخ به این
گفت این بود راز سوء استفاده کننده اشآن نه.
“مهمترین چیز برای من این است که راز من نیست. اکنون در حوزه عمومی است و دیگر مسئولیت مخفی نگه داشتن آن بر عهده من نیست.”
با بهبودی، بازماندگان یاد میگیرند که سرزنش را در جایی که به آن تعلق دارد، بیاندازند.
تقصیر آنها نیست. شرمشون نیست
و این راز نگه داشتن آنها نیست.
پشتیبانی برای هر کسی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است در دسترس است. منابع خانواده و کودک از طریق مرکز کانادایی حمایت از کودکان در دسترس است. از این طریق می توانید به خطوط بحران و خدمات پشتیبانی محلی نیز دسترسی داشته باشید وب سایت دولت کانادا یا پایگاه داده انجمن کانادایی برای پایان دادن به خشونت. اگر در خطر فوری هستید یا از امنیت خود یا دیگران در اطراف خود می ترسید، لطفا با 911 تماس بگیرید.